چرا جمهوری اسلامی می داند چه می خواهد و اپوزیسیون نمیداند
امروز وب های مختلف و روزنامه های داخلی و خارجی را خواندم. دیگر دلم می خواهد فریاد بزنم. خسته شدم. این روزنامه هاو وب لاگ های مخالف چه می خواهند بگویند. طوری با این مسئله حمله به زنان معترض به قوانین جمهوری برخورد می کنند که انگاری بار اول است که جمهوری اسلامی دست به خشونت می زند. حالا که زنان چماق به دست وارد شدند بجای تحلیل، پرسش و سعی در پاسخ به آنچه اتفاق می افتد، همگی در اینجای قضیه گیر کردند که چماق دار زن و یا پلیس زن وارد عمل شده. این ها دوست داشتن که این خانم ها بیاید و طرف زنان معترض را بگیرند و پلیس مرد را بزنند؟
بجای اینکه به حواشی پرداخت که آی باتوم زن پلیس درد دارد و این بار وحشیانه تر بود و وای و وای کردن. باید به واقع نگاه کرد و دید دارد چه اتفاقی می افتد؟ کجای کار خراب است؟ انیها به حساب کی و چی چیزی را شروع می کنند که به شکست و سرکوب می رسد. چرا وقتی شکست می خورند به سراغ مردم می روند و درخواست کمک می کنند؟
چمهوری اسلامی چگونه توانست مردم را یکپارچه کند و از زبان آنها بکشد که اتم حق مسلم ماست. قبل از آنکه وارد این کارزار شود زمینه سازی خود را کرده بود و حتی از اپوزیسیون هم بله را گرفت و وارد گود شد
دیگر این نوع برخورد ها دارد ارزش خود را از دست می دهد و گوش همهگی پر می شود. که خوب چی اعتراض به چی و کی؟ و دیگران با این جریانات فاصله بگیرند و بیشتر به لاک خود فرو رند. کدام اپوزیسیون خود را مسئول می داند و فکر شده وارد عمل می شود و با هر حرکت یک نقطه مثبی در جهت مخالفت بدست می آورد