Sonntag, April 30, 2006

تا کی انتظار؟

جشن شصتمین سالگرد تولد پادشاه سوئد، کارل گوستاو را در تلویویزن نگاه می کردم و یاد ایران افتادم، فکر می کردم چرا آخرین پادشاه ما اینطور خار و ذلیل در کشوری دیگری بخاک سپرده شده؟
چرا ما آدم های خودمان را به هیچ میگیریم و آنها را به بیرون پرتاب می کنیم؟
چرا ما اینقدر زیاده خواه هستیم که یا تمامیت را می خواهیم یا هیچ؟
اگر شاه که آن قدر محبوب مردم بود( به ویدئوهای آن زمان مراجه کنید) چرا این قدر مورد نفرت قرار گرفت؟
اگر می ماند و به مشروطیت، خواست ملت تن می داد بهتر نبود؟
اگر ما ملتی بودیم که هر لحظه به سیاسیون خودمان حالی می کردیم دیگه داری پات را بیشتر از آنچه باید باشد دراز می کنی،و این قدر بله قربان نمی کردیم و می دانستیم که هر آدمی اشتباه می کند و باید به او تذکر بدهیم الان هنوز کشورمان پادشاهی مشروطیت بود و مثل سوئد با ابراز احساسات نشان می دادیم که چقدر ازاوبخاطر احترام بین الملی، بخاطر امنیت، بخاطر حق شهروندی و آزادی متشکریم.
مگر پادشاه ما ادا نمی کرد که به زن اهمیت می دهد؟ پس چرا دختر اولش شهناز پهلوی را به عنوان ولیعهد خود اعلام نکرد؟
چرا حالا رضا پهلوی به خواسته و رای ما اینقدر بی تفاوت است؟
مگر ملت ایران( 98%) در سال 1358 پای صندوق رای نرفت و به پادشاهی نه گفت، اهمیتی نمی دهد؟ و همچنان سعی می کند با یک حداقلی دوباره نظام پادشاهی را در ایران راه اندازی کند؟
چرا جمهوری اسلام به این آری گفتن ما تمامیت را در اختیار گرفت و دیگران با اندیشه های مختلف را یا کشت و یا بیرون راند؟
ما مردم چرا آنزمان که فروهر زنده بود از این خوشحال نبودیم که یک کسی مثل او هست که مخالف این جمهوری اسلامی است. و مواظب نبودیم که این طور شنیع به قتل نرسد.
دیگه ار کی بگم؟
این ها سرمایه های ملی ما بودند و آنها که هنوز زنده اند سرمایه های ما هستند؟
نباید بپذیریم که جامعه ما نمی تواند آدم های برتری را پرورش دهد و انیها همین اینها را ارج بگذاریم و مواظبشان باشیم؟
ما برای آزادی روزنامه نگاران، وبلاگ نویسان، دیگرانی که اعتقادی دیگر دارند ولی در صف مخالفین این جمهوری هستند مثل اکبر گنجی چه کردیم؟
تا کی باید منتظر بمانیم که جمهوری اسلامی خود خودش را اصلاح کند؟
تا کی منتظر باشیم ملت انقلاب کند؟
کی باید این مهم را به سر انجام رساند؟
ما کی هستیم و ایران چی؟
آیا ما ایران نیستیم؟