Sonntag, Juli 16, 2006

به مناسبت سومین سال در گذشت مادرم. و بیاد مادرم














وداع

کدامین وداع می درد

اینگونه تار و پودم را

آنکه خاک فریاد زد:

اینک از آن من است

یا آن وداع

که گفت از من برو

یا آنکه اکنون قد کشیده و رعنا

با زیبایی اش پرده ای

بر

پنجره ام گشود.

و فریاد زد

دیگر از عشق تو سیراب شده ام!

مرا اینک وداع است با تو

وداع

من اما سیراب هیچ کدام

دستم در پی عشق می گردد

من اما از تو بیرون رفتن ام را یاری نیست

و فریاد می زنم

هنوز که هنوز

عثاره های عشق ام

تراوش می کند

این غنچه ها هنوز که هنوز

امید شکوفته شدن دارند

ریشه ام در خاک است

چه باک از تابستان گرم

عتش ام را از عمق خاک

سیراب می کنم

از تو بیرون می روم

اما هنوز که هنوز

ریشه در خاک دارم

و

شاخه هایم

به سو آسمان قد می کشد

باشد، حاصلش

سال دیگر

غنچه های پر میوه

بار آورد.